تو هم حس میکنی که عشق در فاصله ی در و دیوار به ضرب میخ اهنین زمین خورد؟؟؟ با هر باری که علی بعد از فاطمه به خانه امد.. با هر قطره اشک مردِ تنها و سکوتِ چاه عشق زمین خورد... آقا ما عرضه اش را نداشتیم انتقام بگیریم ما بی عرضه بودیم و بی عرضگی ما نیمه ی دیگر عشق را در سجده کُشت!!! ما نتوانستیم مهدی جان تو بیا.. قول میدهیم..به بی مادری حسین قسم میخوریم... برایت خودمان سربازیم بیا انتقام مادرمان را بگیر آقا...
گاهے کہ چادرم خاکے میشود ؛
از طعنه هاے مردم این شهر ...
یادم میآید از این کہ ؛
چہ چفیہ هایے براے ماندن
چادرم
خونے شدند ...
.
.
.
دوتا رمان بسیار زیبا در وبلاگ گذاشته میشه
رمان قبله من
وکتاب بسیار زیبای پایی که جا ماند
امیدوارم لذت ببرید
م ش